ناله ها فریاد گشت و دادها بیداد شد
هرکه میگفت صید هستم ،عاقبت صیاد شد
می نوشتم بر رخ مهتاب، سوز عاشقی
شبه به تاریکی نشست و ، سوزها بر باد شد
هرچه کردم شادمانی در تمام زندگی
با نگاهی چون حبابی روی آب آزاد شد
نیست دیگر در دلم جائی برای دردها
شرحه شرحه سینه ام خونین تر از فرهادشد
تا به کی هرگز ندانم ، تاکجا ؟ در مانده ام
کس ندیده این چنین ویرانه ای آباد شد
من خراب این خیالاتم درون خویشتن
ناله ها با این تن تب دیده ام همزاد شد
ساقیا جامی بده امشب"رسا" را . بی خیال
شاید از الطاف تو این بینوا شهزاد شد
#گیتی_رسائی
برچسب : نویسنده : gitolya بازدید : 188