بیهوده بود بر سر او قیل و قال ما
جانان نداد دلی ؛ حال ما گرفت
مرهم نبود و بود فقط او وبال ما
هرلحظه میسرود به گوشم سرودغم
باصدهزارحیله شکست او دو بال ما
حالا نگاه کن که توانم بریده است
گربگذرد چو باد زهی خوش به حال ما
اما فسوس، نیست گریزی ز دام او
گویا که بسته است کمر بر زوال ما
دیریست ره سپرده ایم ندیدیم رهنمون
هرگز نبود طالع گردون وصال ما
آخر "رسا" به بخت نگونساز ما نبود
بینی تو درد را به عیان در جمال ما
#گیتی_رسائی
برچسب : نویسنده : gitolya بازدید : 356