مادر من
ای کاش که مرده بودم
اندر شکمت
کین گونه نمی رفت
همه بیش و کمت
این حسرتِ نا پخته ی تو
سوخت مرا
از اینهمه درد و رنج
افروخت مرا
ایکاش که آرزو به دل
می ماندی
اینگونه به سر خاک
نمی افشاندی
با آمدنم تو روز خوش
کی دیدی؟
دیدم که ز درد دور خود
چرخیدی
گویا که فلک تقاص خود
از تو گرفت
ماندم به خدا زکار او
من به شگفت
نا کرده گنه ،چرا چنین
زار شدی؟
با آمدنم به غم
گرفتار شدی
خون است بجای اشک
از چشم"رسا"
من سوخته ام ندارد این
درد دوا
#گیتی_رسائی
برچسب : نویسنده : gitolya بازدید : 275